انتصاب امام(ع) از سوی خداوند
پس كارها دو قسم است: یك قسم مختصّ به خداست مانند بَعث رسول و نصب امام و تشریع احكام:
«وَ رَبُّكَ یخْلُقُ ما یشاءُ وَ یخْتارُ...»؛
«خدای تو آنچه را كه بخواهد میآفریند و بر میگزیند...».
«...ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ...»؛[1]
«...آدمیان در این کار اختیاری ندارند...».
«...اللهُ أعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ...»؛[2]
«...خدا داناست که رسالت خود را در کجا قرار دهد...».
قسم دوّم كارهایی است كه انجام آن واگذار به مردم شده و در آن كارها موظّف به مشورت با یكدیگر و مأذون در اظهار نظر گشتهاند. تازه در همان كارهای مربوط به خودشان نیز اگر در موردی خدا و رسول نظر خاصّی داده باشند اهل ایمان حقّ اظهار نظر مخالف ندارند و باید تابع محض، مطیع، عاری از چون و چرا باشند كه فرموده:
«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إذا قَضَى اللهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یكُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ...»؛
«هیچ مرد و زن با ایمانی حقّ ندارد در موردی از كار مربوط به خودشان كه خدا و رسولش حكمی صادر كردهاند؛ اظهار نظری بنماید...».
«...وَ مَنْ یعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً»؛[3]
«...هر كه نافرمانی از امر خدا و رسولش بنماید دچار ضلالت آشكار شده است».
زینب دختر عمّهی رسول خدا(ص) زنی متشخّص از قبیلهی بنیهاشم بود. از خدا به رسولش دستور رسید كه به خاطر مصلحتی او را باید به زیدبنحارثه كه بردهی آزاد شدهای بود تزویج بنمایی! رسول اكرم(ص) طبق دستور خدا به خواستگاری زینب برای زیدبنحارثه رفت! او سخت از این پیشنهاد تعجّب كرد كه یا رسولالله! من كفو* او نیستم! این آیه در این موقع نازل شد كه:
«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إذا قَضَى اللهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یكُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»؛
«هیچ مرد و زن با ایمانی در مقابل حكم خدا و رسولش نباید اظهار نظری بنمایند».
او هم گفت: اینك كه خدا و رسولش دستور میدهند، تسلیم و مطیع فرمانم. آری:
«...إنَّا للهِ وَ إنَّا...»؛[4]
«...ما مخلوق و ملک خداییم...».
مالك، حقّ همه گونه تصرّف در ملك خود دارد. آنان كه برای خویش استقلالی قائلند و خدا را هم مُجاز در تصرّف در وجودشان نمیدانند نادانانی هستند كه نه خود را شناختهاند و نه خدا را! بگذار تا بمیرد در عین خودپرستی:
«... قُلِ اللهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یلْعَبُونَ»؛[5]
«...بگو: خدا، و سپس آنها را در گفتگوهای لجاجتآمیزشان رها كن».
«ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ...»؛[6]
«این آخرین حدّ آگاهی آنهاست [و بیش از این چیزی نمیفهمند]...».
سقیفهی بنیساعده منشاء عصیان و ضلالت
پس به حكم آیاتی كه خواندیم؛ مسألهی جعل خلافت و امامت و تعیین شخص خلیفه و امام، امر مختصّ به ذات اقدس حقّ است و پیامبر(ص) هم جز تبلیغ فرمان خدا به مردم، در امر خلافت وظیفهای ندارد. بنابراین تشكیل سقیفهی بنیساعده برای انتخاب خلیفه، كاری مشركانه و نموداری از عصیان و ضلالت بود كه خدا فرمود:
«...سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یشْرِكُونَ»؛[7]
«...خدای متعال از آنچه شریك او قرار میدهند پاك و منزّه است».
و فرمود:
«...وَ مَنْ یعْصِ اللهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً»؛
«... و هر كس خدا و رسولش را نافرمانی كند؛ همانا گمراه شده است، گمراهی آشکاری»!
و خدا داند كه این ضلالت چه ضلالتهای گسترده و عمیقی در امّت اسلامی به وجود آورد.
اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ
قرآن، ثقل اکبر و ائمّهی معصومین(ع) ثقل اصغر
نمونهای نیز از گفتار رسول الله اعظم(ص) در این باب بشنویم.
«مَعاشِرَ النّاسِ اَمَرَنِی جَبْرَئیلُ عَنِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ اِنَّهُ رَبّی وَ رَبُّکُمْ»؛
«ای گروههای مردم! خداوند عزّوجلّ كه ربّ من و شماست به وسیلهی جبرئیل مرا امر كرده است كه»:
«اَنْ اُعْلِمَکُمْ اَنَّ الْقُرْآنَ هُوَ الثِّقْلُ الْاَکْبَرُ وَ اَنَّ وَصیّی هذا وَ ابْنایَ مِنْ خَلْفِهِمْ مِنْ اَصْلابِهِم حاملاً وَصایای هُمُ الثِّقْلُ الاَصْغَر»؛
«شما را آگاه سازم كه قرآن «ثقل اکبر» است و این وصیّ من [اشاره به علی(ع) كه حاضر در مجلس بوده است] و دو فرزند من [حسن و حسین كه در كنار پیامبر(ص) نشسته بودند] و آنان كه پس از ایشان از اصلاب اینان حامل سفارشهای من خواهند بود. اینان «ثقل اصغر» هستند».
ثِقْل یا ثَقَل یعنی: چیز سنگین و گرانقدر و نفیس و بدیهی است كه چیزی گرانقدرتر و نفیستر از قرآن و اهل بیت پیامبر(ص) كه هادی انسان به حیات ابدی و سعادت جاودانی میباشند درعالم اسلام وجود ندارد و اینكه قرآن ثقل اكبر است شاید از آن نظر باشد كه دلیل بر امامت و حجیت امامان از اهل بیت رسول(ص) قرآن میباشد، زیرا قرآن است كه اطاعت اُولیالامر را در ردیف اطاعت خدا و رسول واجب كرده و فرموده است:
«یا أیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أطِیعُوا اللهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاَمْرِ مِنْكُمْ...»؛[8]
«ای كسانی كه ایمان آوردهاید! اطاعت كنید خدا را و رسول را و صاحبان امر [امامان معصوم(ع)] از میان خودتان را...».
قرآن است که میگوید:
«إنَّما وَلِیكُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ»؛[9]
«همانا ولی و سرپرست شما خدا و رسول است و كسانی كه ایمان آورده و اقامهی نماز نموده و در حال ركوع ایتاء زكات نمودهاند [ حضرت علی(ع)]».
قرآن است که میگوید:
«... إنَّما یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً»؛[10]
«...همانا خداوند اراده فرموده كه از شما اهل بیت هرگونه رجس و پلیدی را دور سازد و شما را پاك و مطهّر گرداند».
و میگوید:
«...قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ أجْراً إلاّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی...»؛[11]
«...[ای پیامبر!] بگو: [در برابر زحمات رسالتم] از شما هیچ اجر و مزدی نمیخواهم مگر مودّت و دوستی اهل بیتم...».
و همچنین آیات دیگر كه ولایت آل رسول را اثبات میكند از این نظر قرآن ثقل اكبر است.
هدایتگری قرآن بر امام و امام بر قرآن
آنگاه رسول اکرم(ص) در ادامهی گفتار خود فرمود:
«یشْهَدُ الثِّقْلُ الْاَكْبَرُ لِلثِّقْلِ الْاَصْغَرِ وَ یشْهَدُ الثِّقْلُ الْاَصْغَرُ لِلثِّقْلِ الْاَكْبَرِ»؛[12]
«قرآن، شهادت به [حجیت] عترت میدهد و عترت هم شهادت به [تمامیت و جامعیت] قرآن [در امر هدایت عالم انسان] میدهد».
در روایت دیگر آمده است:
«اَلْقُرآنُ یهْدی اِلی الاِمامِ وَ الاِمامُ یهْدی اِلَی الْقُرآنِ»؛[13]
«قرآن، ما را به در خانهی امام میبرد [و اطاعت او را بر ما واجب میكند] و امام نیز ما را از حقایق مكنونهی قرآن [و تفاصیل احكام صادر شده ی از جانب خالق سبحان] آگاه میسازد».
در روایت دیگری فرمود:
«مَعاشِرَ النّاسِ ما مِنْ عِلْمٍ اِلّا وَ قَدْ اَحْصیهُ اللهُ فِیَّ وَ کُلُّ عِلْمٍ عَلِمْتُهُ فَقَدْ اَحْصَیْتُهُ فِی اِمامِ الْمُتَّقِینَ وَ ما مِنْ عِلْمٍ اِلّا عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً وَ هُوَ الْاِمامُ الْمُبِین»؛[14]
«ای گروههای مردم! هیچ علمی نیست مگر اینكه خدا آن را به من آموخته است و من هم آن را به امام متّقین [علی] آموختهام و هیچ علمی نیست مگر اینكه من آن را به علی تعلیم كردهام و او امام مبین است».
مقصود از امام مبین، امام امیرالمؤمنین(ع)
از حضرت امام باقر(ع) منقول است وقتی این آیه نازل شد:
«... وَ كُلَّ شَیءٍ أَحْصَیناهُ فِی إمامٍ مُبِینٍ»؛[15]
«...همه چیز را در امام مبین احصا* كردهایم».
ابوبكر و عمر از جا برخاستند و گفتند: ای رسول خدا! آیا مقصود از امام مبین تورات است؟ فرمود: نه .گفتند: آیا انجیل است؟ فرمود: نه. گفتند: آیا منظور قرآن است؟ فرمود: نه! در این موقع امیرالمؤمنین(ع) وارد مجلس شد. تا چشم رسول خدا(ص) به علی(ع) افتاد فرمود:
«هُوَ هذا اِنَّهُ الاِمامُ الَّذِی اَحْصَی اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالی فیهِ عِلْمَ کُلِّ شَیْءٍ»؛[16]
«این است آن امام مبینی كه خداوند علم همه چیز را در او احصا كرده است».
البتّه امام مبین در آیه به «لوح محفوظ» هم تفسیر شده است یعنی: كتابی كه همهی اعمال آدمیان و همهی كائنات در آن ثبت و محفوظ است در عین حال منافات با معنایی كه در روایت مذكور آمده است ندارد زیرا مظاهر و مجالی* علم خدا درعالم خلق، دارای مراتب طولیه است و استبعادی* ندارد كه قلب مبارك رسول خدا(ص) در رتبهی اُولی و قلب مبارك امام علی مرتضی(ع) در رتبهی ثانیه مظهری از مظاهر و مجلایی از مجالی لوح محفوظ و علم محیط خدا باشند.
امام مبین، آگاه به حقایق آسمان و زمین
ذیل این آیه، قصّهای از عمّار یاسر نقل شده كه از اصحاب بزرگوار پیامبر اکرم(ص) است.
او گفته است: در یكی از سفرها كه خدمت امام امیرالمؤمنین(ع) بودیم به بیابانی رسیدیم كه مملوّ از مورچههای ریز بیشماری بود و مثل سیل روی هم میغلطیدند و میرفتند. من از دیدن آن همه مورچگان تعجّب كردم و گفتم:
«الله اکبر جَلَّ مُحْصیهِ»؛
«چه بزرگ است آن خدایی كه شمارهی اینها را میداند».
امام فرمود:
«لا تَقُلْ ذلِکَ یا عَمّار وَلکِنْ قُلْ جَلَّ بارِیِه»؛
«اینچنین مگو ای عمّار؛ بلكه بگو: چه بزرگ است آن خدا كه آفرینندهی اینهاست»!
گفتم: مولای من! مگر كسی هم هست در میان بندگان خدا كه تعداد اینها را بداند. فرمود:
«نَعَمْ یا عَمّار، اَنَا اَعْرِفُ رَجُلاً یعْلَمُ كَمْ عَدَدُهُ وَ كَمْ فِیهِ ذَكَرٌ وَ كَمْ فِیهِ اُنْثَى»؛
بله ای عمّار، من مردی را میشناسم كه هم عدد آنها را میداند و هم میداند در میانشان چند عدد نر و چند عدد ماده هست! گفتم:
«مَنْ ذلِكَ الرَّجُلُ یا مَوْلای»؛
«آن مرد کیست ای مولای من»؟!
فرمود: در سورهی یس این آیه را خواندهای؟
«... وَ كُلَّ شَیءٍ أَحْصَیناهُ فِی إمامٍ مُبِینٍ»؛[17]
این آیه نشان میدهد یك امام مبین هست كه همه چیز در وجود او احصا شده است.
گفتم: بله خواندهام. فرمود:
«اَنَا ذلِکَ الْاِمامُ الْمُبینُ»؛[18]
«آن امام مبینی [كه خدا فرموده: او عالم به همه چیز است] من هستم».
این (العیاذ بالله) خودستایی نیست كه :
«تَزْکِیَةُ الْمَرْءِ لِنَفْسِهِ قَبیحٌ»؛
«تعریف و تمجید مرد از خودش، زشت و قبیح است».
بلکه این، تمام امكانات خود را در اختیار مردم قرار دادن است و گمگشتگان وادی حیرت و ضلالت را به سوی هادی به صراط مستقیم سعادت، راهنمایی نمودن است. آدمی كه آب و نان فراوان در اختیار دارد و در میان تشنگان و گرسنگان ندا میدهد كه نزد من بیایید؛ آنچه میخواهید در خانهی من هست، آیا او خودستایی میكند یا اعلام آمادگی برای خدمتگزاری به مردم مینماید؟ آن وجود اقدسی كه خدا او را به عنوان «امام مبین» در میان مردم منصوب فرموده و ابزار هدایت به سعادت ابدی را به دست او داده است وظیفهی الهی دارد كه خود را با امكانات خدادادیش به مردم معرّفی نماید تا او را به مرجعیت دینی خود بشناسند و برای استفاضه* از كمالات آسمانیاش به سوی او بشتابند.
خودآزمایی
1- چرا زینب دختر عمّهی رسول خدا(ص) حاضر شد با زیدبنحارثه ازدواج کند؟
2- اینكه قرآن ثقل اكبر است شاید از چه نظر باشد؟
3- مقصود از «امام مبین» در آیه شریفه «... وَ كُلَّ شَیءٍ أَحْصَیناهُ فِی إمامٍ مُبِینٍ» چیست(چه کسی است)؟
پینوشتها
[1]. سورهی قصص، آیهی ۶۸.
[2]. سورهی انعام، آیهی ۱۲۴.
[3]. سورهی احزاب، آیهی ۳۶.
* کُفو: همتا، مانند.
[4]. سورهی بقره، آیهی ۱۵۶.
[5]. سورهی انعام، آیهی ۹۱.
[6]. سورهی نجم، آیهی ۳۰.
[7]. سورهی یونس، آیهی ۱۸.
[8]. سورهی نساء، آیهی ۵۹.
[9].سورهی مائده، آیهی ۵۵.
[10]. سورهی احزاب، آیهی ۳۳.
[11]. سورهی شوری، آیهی ۲۳.
[12].بحارالانوار، جلد ۷۷، صفحهی ۲۷۵.
[13]. تفسیر برهان، جلد ۲، صفحهی ۴۰۹.
[14]. بحارالانوار، جلد ۳۷، صفحهی ۲۰۸.
[15].سورهی یس، آیهی ۱۲.
* احصا: شمارش کردن، آمارگیری.
[16]. تفسیر برهان، جلد ۴، صفحهی ۶، حدیث ۶.
*مجالی: محلّ جلوه کردن و متجلّی شدن.
*استبعاد: بعید دانستن.
[17]. سورهی یس، آیهی ۱۲.
[18]. تفسیر برهان، جلد ۴، صفحهی ۷، حدیث ۱۰.
*استفاضه: طلب فیض نمودن.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی